Friday, October 30, 2009

دلنوشته علی شکوری راد در ستایش مقاومت دکتر داوود سلیمانی


دقیق یادم نیست. فکر می کنم سال 65 یا 66 بود که نشست سالانۀ دفتر تحکیم وحدت در مهمانسرای جهانگردی مشهد برگزار شده بود. بتدریج در داخل مجموعۀ اعضا دو نوع گرایش پیدا شده و یک رقابت رسمی نشده ای بین آنها شکل گرفته بود. انجمن های اسلامی تعدادی از دانشگاهها با انجمن دانشگاه تهران و تعداد دیگری از آنها با انجمن دانشگاه شهید بهشتی قرابت فکری حس می کردند. البته گروهی هم بودند که جهت گیری خاصی بروز نمی دادند و جذب آنها هدف بحث ها و جدل ها بود. خوشبختانه بحث ها کاملاً جنبۀ نظری داشت و حب و بغض های شخصی دخالتی در این رقابتها نداشت. به همین دلیل آن رقابت ها بر روی دوستی ها هیچ تأثیری نداشت و آن مجموعه که بیشترشان اکنون عضو جبهۀ مشارکت هستند بهترین روابط را با هم دارند.
روز دوم یا سوم نشست که پس از بحث های داغ تدوین خط مشی یک ساله آماده برگزاری انتخابات بودیم، داود آمد. او نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود و با همان لباس خاکی رزمندگان، مستقیماً از جبهه آمده بود و وقتی پشت تریبون رفت و صحبت کرد و ما را از حال و هوای بحث های داغ نشست متوجه حال و هوای جبهه ها کرد آیۀ " وجاء من اقصا المدینه رجل یسعی قال یاقوم اتبعوا المرسلین" در ذهنم تداعی شد و حسی در من ایجاد شد که از آن زمان به بعد با هر بار دیدن او تکرار می شود.
دیدن هر بارۀ او لطف خاصی دارد که برایم بسیار مغتنم است. بدون گزاف این حس علیرغم دیدارهای مکرر، چه در دوران عضویت مشترکمان در شورای مرکزی دفتر تحکیم، چه در دوران مجلس ششم که هر دو نماینده تهران بودیم و چه در دوران عضویت مشترکمان در شورای مرکزی جبهۀ مشارکت که هنوز هم ادامه دارد از بین نرفته است. او مرا در هر دیدار به یاد خدا می اندازد. اکنون چهار ماه است از این دیدارها محرومم و برایش بسیار دلتنگم. او را بی گناه و لابد به جرم اینکه در افزایش مشارکت مردم در انتخابات نقش داشته است به زندان انداخته اند و بخاطر مقاومت ستایش برانگیزش در برابر خواسته های بازجویان، سختگیرانه ترین رفتار را در میان بازداشت شدگان با او داشته اند.
من او را خوب می شناسم. یکپارچه ایمان است. نقطۀ ضعفی در او سراغ ندارم که در بازجویی ها پاشنۀ آشیل او باشد به همین دلیل و به دلیل اینکه همیشه اعتقادی عمل کرده است تردید ندارم از آزمون سختی که بر او تحمیل کرده اند سربلند بیرون خواهد آمد. در دلم بر عجز بازجویان و خفت و خواری آنها در برابر عزم الهی داود می خندم. بیچاره ها بدجور گرفتار داود اند.
خدایا داود را از این بند برهان و بر حال آنها که خود را در برابر این بندۀ خالصت قرار داده اند، رحم آور.

No comments:

Post a Comment