ترم دوم سال 82 ، در درس تفسیر قرآن، چند دانشجوی بسیجی که از بد حادثه مجبور به انتخاب آن کلاس شده بودند، از اول با توهم مناظره با یکی از اعضای جبههی مشارکت پا به کلاس گذاشتند. جلسات اول، هر حرف و نکتهی تاریخی و شأن نزولی را طعن و کنایه میپنداشتند و موضع میگرفتند که استاد چرا تفسیر قرآن را با سیاست آمیختهاند و چرا گرایشهای سیاسیشان را در تدریس وارد میکنند و آسمان به ریسمان میبافتند و حدیث و روایت و... استاد اما چنین نبود، با آرامش تمام حرفهایشان را میشنید و جواب میداد با آنکه منظورشان را خوب میدانست. نشان به آن نشان که میانهی ترمْ نرسیده ساکت شدند و کلاس که تمام شد یکیشان صادقانه گفته بود حیف که تمام شد؛ و این از آنجا بود که شیرینی و جذابیت و صداقت و عمق سخنان او دلنشین بود و سبک تدریس او آمیزهای از سنت کلاسیک تفسیر و هرمنوتیک مدرن و پژوهشهای نقد تاریخی و کاملاً روزآمد. اتاق دکتر سلیمانی در طبقهی چهارم ساختمان قدیم دانشکده الاهیات دانشگاه تهران، باز بود به روی دانشجویانی که هراس داشتند از پرسش سوالات خود؛ که انگار پرسش از قرآن و تاریخ اسلام جرمی بود نابخشودنی. و او همیشه جوابگو و پرانرژی و خلاق روبروی جوانان ایستاده بود.
حالا ماههاست استاد ما، با آن چهرهی رنجور و صبور، در زندان حکومتی است که پابهپای مردم برای برپایی آن تلاش کرد و دوشادوش رزمندگان در جبههها به حفاظت از آن ایستاد و پس از آن هم چه در دانشگاه و چه حزب و هر جای دیگر، مدافع پایدار انقلاب و امام و اصلاحات ماند؛ حالا ماههاست که خانوادهی رنجدیدهی او و دانشجویاناش از شنیدن طنین محزون صوت داوودی او محروم شدهاند؛ حالا ماههاست که آن اتاق و سالن آن طبقه، گاهگاه محل مکث و نگاه حسرتبار و دریغ استادان و دانشجویانی است که لحظهای درنگ میکنند و میگذرند و تا اعماق وجودشان را این سوال پر میکند که چرا؟ سوال بیجوابی که هر روز در جایجای این میهن غمزده تکرار میشود. چرا او؟ او که تنها یک حکومت ضد قرآن و ضد اهلبیت و ضد شهادت و ضد دین و ضد آگاهی و روشنگری میتوانست دست به بازداشتاش دراز کند. او که هیچگاه نشد که در نقدهایش جانب انصاف را فرو بگذارد، نشد که بوی افراط و رادیکالیسم را حس کند و برنیاشوبد، نشد که از امام و شهدا نگوید، نشد که ظلم را ببیند و سکوت کند، نشد که پشت دانشجو را خالی کند، همانطور که مردانه در 18 تیر تا آخر در کنار دانشجویان ایستاد، همانطور که پشتگرمی همهی بچههای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشکدهی الاهیات بود.
حالا تازه پس از 7ماه اعلام کردهاند که پروندهی او و چند تن دیگر متهمان! به دادگاه ارسال شده است، تا همگان ببینند که دستگاه قضا و قضاوت اسلامی با چه سرعتی به سمت پرتگاه ظلم و بیعدالتی در حرکت است.
No comments:
Post a Comment